Wednesday, July 22, 2009

نقد محفلی - بالای چشم آل احمد هم ابرو نیست/ سال 86


لت و پار شده ی این مطلب در روزنامه ی اعتماد چاپ شد. به نحوی که به من فهماند اصلاْ بالای چشم آقای آل احمد ابرو نیست

نقد محفلي

آل‌احمد درست در سال‌هايي كه نخستين جرقه‌هاي جدي درام ايراني (منظور تئاتر ملي نيست) در حال بروز است، نقد تئاتر مي‌نويسد. موضعگيري‌هاي آل‌احمد و دوستان نزديكش درباره‌ي نمايشنامه‌نويسانِ جوانِ آن سالها در سرنوشت كاري آن جوانان تاثير‌گذار بوده است. همين باعث شده كه ردپاي لحن و نوع نگاه آل‌احمد به نقد‌نويسي براي تئاتر در برخي منتقدان تئاتر تا امروز باقي بماند، بدون اين كه بسياري از آنان بدانند با يك يا چند واسطه، مقلد آل‌احمد به حساب مي‌آيند. از همين رو بررسي لحن و نوع نگاه آل‌احمد به نقدنويسي ضروري است.

يك مقاله چه درباره‌ي هنر باشد، چه مقاله‌اي پزشكي ويا...، فارغ از اين كه در چه زمينه و با چه هدفي نوشته مي‌شود بايد واجد شرايطي باشد كه يك مقاله‌ي كامل به حساب آيد. اين شرايط را مي‌توان چنين برشمرد:1-نخستين شرط يك مقاله‌ي كامل، همچون يك درام داشتن آغاز، ميانه و پايان است. رعايت اين شرطِ به ظاهر بديهي به معني ورود معقول به مبحث، گسترش آن و جمعبندي است. 2-حفظ وحدت موضوع و پيوستگي مطالب: يك مقاله نبايد درباره‌ي همه‌چيز باشد. اين وظيفه‌ي دايرةالمعارف است و براي يك مقاله ضعف به حساب مي‌آيد. يكپارچگيِ مطلب ايجاب مي‌كند كه فقط در صورتي بحثي فرعي آغاز شود كه در راستاي كمك به بحث اصلي باشد. مثلاً در «درباره روزنه آبي» مي‌خوانيم:«چرا رادي رفته زير بالِ ارامنه؟ كه اگر زبان مي‌دانستند، دست‌كم به ارمني خودشان كاري مي‌كردند. يا شعري مي‌گفتند» (1-ص2079) همانگونه كه پيداست (و نيز قابل مراجعه) هر جمله‌ي مقاله‌ي «درباره روزنه آبي» به راهي مي‌رود و در نهايت در خود مقاله معلوم نمي‌شود واقعاً اين مقاله درباره‌ي چيست. 3-وحدت لحن: اگر مطلبي با لحني گزارشي آغاز شود و با فحش و ناسزا ادامه يابد و يا با فحش و ناسزا آغاز شود و در نهايت بخواهد نتيجه‌اي منطقي ارائه كند، بي‌شك قصد فريب مخاطب بر اساس تكيه بر هيجان را دارد. حتي اگر محتواي مطلب درست باشد لحن ناهمگون مطلب از اعتبار آن خواهد كاست. دراينجا سبك نثر حايز اهميت ويژه‌اي است. با نثري ساده و روان مي‌توان اغلب مباحث را توضيح داد. اما سادگي نثر بدين منظور است كه توجه به محتواي مطلب جلب شود و نه خود نثر. ازهمين‌رو وجود واژگان تخصصي در مقاله‌اي تخصصي مي‌تواند بحث را روشن‌تر كند.(رك2-صص117-121) به كار بردن كلماتي متفاوت از كلمات رايج در آن مبحث مي‌تواند توجه را از محتوا منحرف و به خود نثر جلب كند. اين يكي از آسيبهاي نقدهاي تئاتري است كه آل‌احمد مي‌نوشت. نمي‌توان تفاوت چنداني ميان نثر داستانها و نقدهاي تئاتر آل‌احمد يافت به جز اين كه نثر داستانها يكدست‌تر و صادقانه‌تر است. نثر آل‌احمد در مقاله‌ها نثري خودنماست ازآن‌رو كه سعي مي‌كند با اصطلاحات كوچه‌بازاري به طرح مباحث جدي بپردازد. مثلاً: «ملي‌بازي نصيريان ديگر ريشش درآمده»(1-ص1845) يا «آن وقت تو[بيضايي] مي‌خواهي بابت اين فقر و ظلم و دست‌و‌پا بريدگي به سانسور، مي‌خواهي ريش آسمان را بچسبي؟» (1-ص1977) «به سيمين مي‌گفتم: "زن! اگر همين نمايشنامه[...]" تصديق كرد»(1-ص1738) اين گونه پرداختها لحن مقاله را به جاي صميمي، سطحي مي‌كند و به جاي استدلال قصد دارد با تغيير لحن موضوع را در موضع مغلوب قرار دهد و به جاي اثبات غلط بودن، آن را بي‌آبرو كند. عدم تناسب لحنِ نثر با محتوا از اشكالات مقالات تئاتري آل‌احمد است؛ موضوع سطحي و بي‌ارزش مي‌شود و از طريق نثر در مقابل هر موضوع سطحي شده، كاراكترِ شخصي آل‌احمد قرار مي‌گيرد كه با لحني مغرور امر و نهي يا تمسخر مي‌كند. 4-استراتژري و استدلال: منظور از استراتژي برنامه‌ريزي‌اي است كه نگارنده‌ي مقاله براي پيش بردن استدلالهاي خود به سمت اثبات نظرش در پيش مي‌گيرد. سبك نثر از طريق لحن، دنباله‌روي استراتژي‌هاي نگارنده‌ي مقاله است. «نثر استدلالي بسيار خوب، به اندازه‌اي كه مي‌خواهد مردم را هوشمندانه در مساله‌اي به تفكر وادارد قصد ندارد ضمير يك تبليغاتچي متعصب هوچي‌گر و آوازه‌گر را متقاعد كند.» (2-ص20) براي سنجش اعتبار استدلال و استراتژي آل‌احمد در نقدهايش بدون در نظر گرفتن اين كه واقعاً «گلدان» چگونه نمايشنامه‌اي است به اين مثال مي‌پردازيم: «"گلدان" تكه‌هاي زيادي داشت. و تعبيرهاي خام فراوان. و بعضي جاها زمخت. اگر من بودم در حدود يك سوم متن را مي‌زدم يا مي‌آراستم.»(1-ص1729) الف- تكه‌هاي زياد داشتن يعني چه؟ در هيچ جاي آن مقاله به اين سوال پاسخ داده نشده است. ب-تكه‌هاي زيادي داشتن به خودي خود چه اشكالي دارد؟ خوب است يا بد؟ پ-تعبيرهاي خام كجاست؟ خواننده‌ي مقاله از كجا بايد بفهمد كدام تعبيرهاي "گلدان" از نظر آل‌احمد خام است؟ مهم نيست كه گلدان چگونه نمايشنامه‌اي است. بحث بر سر اين است كه هر مقاله‌نويس بايد مسئوليت سخن خويش را در چهارچوب همان مقاله به عهده بگيرد. بدين معني كه هر ادعايي كه پيش مي‌كشد در چهارچوب همان مقاله اثبات كند. اينگونه مسئوليت‌ناپذيري در مقابل مخاطب بزرگترين ميراث آل‌احمد براي نقد تئاتر ماست؛ نقدي كه پر از جملات منفرد و بي‌استدلالي از اين قبيل است كه «بازيها خوب است»، «طراح صحنه رنگ را خوب شناخته»، «نور پردازي مناسب است»و... بدون اين كه مسئوليت پاسخ به پرسشِ «چرا؟» را برعهده گرفته باشد. ت- مقاله ادعا مي‌كند متن طولاني است و در پاسخ چرا چنين استدلال مي‌شود: «اگر من بودم» آن را كوتاه مي‌كردم. چنين عبارتي در يك مقاله تنها مي‌تواند كل محتواي مطلب را تا حد يك ادعا تنزل دهد.

نمونه‌اي ديگر را از منظر لحن بررسي مي‌كنيم كه نشانگر استبداد لحن است: «من سراغ اين بهمن فرسي را ...» در‌ادامه فرسي با كلماتي بيشتر تحقيرآميز، به عنوان حريف تازه‌اي براي قديمي‌ترها تمجيد شده‌است. لحن تحقيركننده‌ي آلاحمد حتي در هنگام تمجيد همچون«اين بهمن فرسي»، «حضرت بيضايي»، «اين خجسته خانم»، حاكي از نوعي تهديد است. لحن اينگونه عبارات نوعي دعوت به دوستي است توام با تهديد به پذيرفتن موضع پايين. اين لحن دوگانه بايد به (به عنوان مثال) فرسي مي‌آموخت كه اگر زير چتر اين منتقد نرود بايد آماده‌ي پذيرفتن نيش زبانِ منتقد و اشاره‌اش به بايكوت عمومي باشد. چندسال‌بعد آل‌احمد مي‌نويسد:«حالا وضع با آن زمان فرق كرده‌است كه فرسي يك لنگه پا آمد وسط گود و تحويلش گرفتيم. چرا كه عَلَمي بود و در مقابل ملي‌بازي‌هاي نصيريان سبز شده بود.» جمله‌هاي نقدهاي آل‌احمد در مورد آدمها و آثارشان، گويا هستند كه اين نوع نقد، بي‌شك نقدي بر مبناي اصالت اثر نيست و نيز نقدي با هيچيك از رويكردهاي نقد دانشگاهي. حتي اين نوع نقد، نقد ايدئولوژيك يا نقدي با رويكرد به مولف هم نيست. نوعي نقد بر مبناي اصالت محفل است. چنين شيوه‌اي قواعد خود را داراست و به اندازه‌ي نقد ايدئولوژيك خاصيتي سياسي دارد. با وجود آنكه آل‌احمد در آن دوران خود را منتقد قدرت به شمار مي‌آورد شيوه‌ي نقدي را به كار مي‌گيرد كه بيش از هر شيوه‌ي ديگري پيرو مناسبات قدرت و حاكميت است. اين شيوه، روشي است كه يك حزب در كشوري با احزاب سياسي قدرتمند و متنوع، به وسيله‌ي آن حزبِ ديگر را تضعيف و حزب خود را تقويت مي‌كند. نبودن رويكرد مشخص انتقادي، استراتژي و استدلال، و منطق مستحكم نشان مي‌دهد كه خود آل‌احمد نيز بيش از آن كه از اعتبار علمي و منطقي و بينشي بهره‌گيرد تمايل دارد از اعتبارِ محبوبيت و وجهه‌ي كاريزماتيك خود خرج كند.

منابع: 1- آل‌احمد،جلال. ادب و هنر امروز ايران(مجموعه مقالات ج4) .نشر ميترا و نشر همكلاسي. چاپ يكم.تهران1373

2-ابومحبوب،احمد. كالبد شناسي نثر. نشر زيتون. چاپ يكم. تهران1374


No comments:

Post a Comment