Tuesday, April 27, 2010

کانامه ی نا راست

آنچه در زیر آمده است مقاله ای است از رضا کوچک زاده درباره ی آمارهایی که در حوزه ی تئاتر منتشر می شود.


مقدمه‌اي بر نيستي

كارنامه‌ي ناراست

رضا كوچك‌زاده

پادشاهان و سرسلسلگان دودمان‌هاي سترگ گذشته «كارنامه مي‌كردند». كارنامه نزد ايشان، نوشته‌اي بود بر سنگ يا پوست يا مانندان آن كه عنوان‌هاي «كار»هاي ايشان را در بر مي‌گرفت. به سخن ديگر، ايشان به كارهاي سترگ و بسياري مي‌پرداختند كه در اين نوشته‌ها، تنها به جمله‌اي يا عنواني از آن‌ها ياد مي‌شد براي آگاهي و به كارگيري آيندگان؛ و نيز براي گسترش و پيش‌رفت دانش. فردوسي برخي از اين كارنامه‌ها را در بخش نخستين شاه‌نامه (بخش اساطيري) ياد كرده است.

پس از عصر روشن‌گري ـ‌سده‌ي 16‌ـ و پيدايش دانش نوين، رفته‌رفته آمار جاي كارنامه را گرفت. هرچه كارنامه كلي‌نگر و گزيده‌گوي بود، آمار ـ‌كه با ارقام پيوست‌ـ بسيار جزيي‌نگر، ريزه‌پرداز و زياده‌گو شد. جزيي‌نگري و ريزه‌پردازي از ويژگي‌هاي عصر دانش بود و دقت علم از همين روي‌كرد سرچشمه مي‌گرفت؛ پس اعتماد انديش‌مندان را در پي داشت.

در دوره‌ي كنوني نيز كه جهان چيزي نيست جز هستي اعداد و ارقام، آمارها همچنان به كار گرفته مي‌شوند ولي ديگر چندان اعتمادي به آن‌ها نيست. دانش كنوني از راه ترديد در بخشي از همين عددهاست كه گسترش مي‌يابد و نادرستي به درستي نزديك مي‌شود. به سخن ديگر، آمار در دوره‌ي ما بيش‌تر به «توهم دقت» مي‌پردازد تا دقت و بر همين اساس، ديگر نمي‌توان و نبايد بدان كاملا اعتماد كرد.

براي نمونه و روشن شدن هدف اين نوشته، كافي‌ست به يكي از اين آمارها بنگريم كه 15 فروردين امسال بر صفحه‌ي ايسنا نقش بست؛ «آمار فعاليت‌هاي نمايشي شهرستان‌هاي كشور در سال 88». يكي از ويژگي‌هاي اين گزارش آماري آن است كه از همان آغاز و در نخستين سطر، پاي اعداد را به ميان مي‌كشد و جلوه‌فروشانه، نمايي از راستي و درستي تنظيم‌كنندگانش را به رخ مي‌كشد؛ «طبق اعلام [مسؤول] امور استان‌هاي مركز هنرهاي نمايشي در سال 88، 1928 نمايش در استان‌هاي كشور توليد [شد] و طي 8921 اجرا روي صحنه رفت و 7147 نفر در 9407 ساعت كلاس آموزشي اين استان‌ها شركت كردند». گزارش يادشده موفق مي‌شود از همان نخستين داده‌هاي خويش و به ياري بازتاب عددها، توهم اعتماد را در خواننده‌اش ايجاد كند و در داده‌هاي ديگر كه يكي پس از ديگري به ذهن دريافت‌گر شليك مي‌كند به گسترش اين توهم دست يابد. ارزش اين تكنيك ـ‌كه نشان از تاكتيكي ويژه داردـ در نابينا كردن ذهن و انديشه‌ي خواننده به واسطه‌ي عددهايي لخت (بخوانيد شفاف) است. توهم اعتماد كه به ياري اعداد شكل گرفته و حضور بي‌زمينه‌ي پنج عدد در جمله‌ي آغازين، سبب مي‌شود ديگر كسي به محتواي جمله نينديشد؛ عددها براي خواننده، زمينه‌اي از اعتماد و ناداني هم‌زمان را پديد مي‌آورند. به سخن ديگر، حضور بي‌واهمه‌ي عددها در همان آغاز، خواننده را مبهوت و منكوب مي‌كند و سلطه‌ي آمار به راحتي راه را بر انديشه مي‌بندد.

پافشاري‌ام بر ايجاد اين توهم از آن‌روست كه اين گزارش، نخستين‌بار 26 اسفندماه 1388 بر سايت ايران‌تئاتر نقش بست ـ‌كه تا كنون (20 فروردين 89) نيز بر پيشاني آن مانده است‌ـ و هيچ‌يك از خوانندگان آن سايت، زبان به اعتراض نگشودند. همچنين از 10 فروردين امسال كه در سايت تئاتر شهر و از 15 فروردين كه در ايسنا منتشر شد، همين روند ادامه يافته و تا كنون، هيچ واكنشي ايجاد نكرده است. از سوي ديگر به دليل زماني كه بر آن گذشته و انتشار در سايت‌هاي ديگر، امكان هيچ اشتباهي نيز از سوي تنظيم‌كنندگانش نيست؛ وگرنه تا كنون اشتباهات احتمالي‌اش اصلاح مي‌شد. پس هم مي‌توان اين داده‌ها را از سوي ارائه‌دهندگان بي‌اشتباه دانست و به تحليل گزارش پرداخت و هم مي‌توان افسون توهمي را كه در خواننده پديدار نموده، درست دانست.

بگذاريد به برخي ويژگي‌هاي اين گزارش بنگريم؛

1- آمار و ارقام، هنگامي كه به شهرستان‌ها مربوط مي‌شود براي مركزنشينان، خارج از دايره‌ي توجه قرار مي‌گيرد. در اين روي‌كرد، آمارها تنها براي نشان دادن شعارهاي مركززدايي تئاتر و گسترش تئاتر در شهرستان‌هايي به كار گرفته شده كه مركز هنرهاي نمايشي به نام‌شان بر بودجه‌ي خويش افزوده است ـ‌و البته قطره‌اي از آن را هم به شهرستان‌ها داده است؛ در كنار كتاب‌هاي انتشارات نمايش و لباس‌هاي ناكارآمد آرشيو لباس كه مبلغ‌شان به عنوان بخشي از اين پرداختي‌ها همواره شمرده شده است‌ـ و در برابر اعتراض مداوم هنرمندان تئاتر از نابساماني فضاي تئاتر تهران و بي‌كيفيت شدن آثار توليدي، بر طبل هنرمندان تئاتر شهرستان كوبيده تا بر مركزنشيناني كه آن كارها را نديده‌اند، پيش‌رفت و گسترش تئاتر را ثابت كند. «تئاتر ايران، تنها تئاتر تهران نيست» عبارتي‌ست كه بارها و از جمله براي سياستي با عنوان «شفاف؛ محض اطلاع» از بخش‌هاي گوناگون مركز هنرهاي نمايشي صادر شده است و تنها براي اين كه توپ را به زميني پرتاب كند ـ‌تئاتر شهرستان‌ـ كه بسياري از مركزنشينان از چند و چونش آگاهي ندارند.

2- آمارها ـ‌با همه‌ي توهمي كه مي‌توانند پديد آورندـ‌ به گاه تحليل يا هنگامي كه در برابر اجزا و عناصر خود مي‌ايستند، حقايقي را فاش مي‌كنند كه بسيار ارزش‌مند است. براي نمونه در همين گزارش آمده است؛ «در استان اردبيل با دارا بودن 10 شهر تابعه و هزار هنرمند فعال، 23 نمايش توليد [شد] و در 60 اجرا به صحنه رفت» و نيز «در استان اصفهان 125 اثر نمايشي با 583 اجرا و در 21 شهر تابعه اين استان با 450 هنرمند فعال اين عرصه، اجرا شد». عجيب نيست كه استان كوچك اردبيل با 10 شهر «هزار هنرمند فعال» داشته باشد ولي استان هنرپرور و ديرينه‌ي اصفهان با 21 شهر، تنها «450 هنرمند فعال»؟ البته مي‌توان استدلال كرد كه تعداد هنرمندان، چندان به شهرها و حتا ميزان جمعيت بستگي ندارد ولي ما در اين‌جا از هنر نمايش بحث مي‌كنيم كه بيش از هر چيز به تالار و امكاناتي نخستين براي اجرا نيازمند است. پس طبيعي‌تر اين است كه در استاني چون اصفهان با مراكز فرهنگي و دانش‌آموختگان هنري بسيارش نسبت به استان اردبيل و جشن‌واره‌هاي گوناگوني كه در اين شهر برگزار مي‌شود، ذوق و استعداد هنرمندان بيش‌تر نمود يابد و تعداد هنرمندانش بيش از مثلا اردبيل باشد.

ديگر اين كه اين هزار هنرمند فعال، چرا تنها 23 نمايش توليد كرده‌اند؟ اگر همه‌ي آن‌ها به كار نپرداخته‌اند، پس چرا در ميان هنرمندان فعال جاي گرفته‌اند؟ يا آن كه هر نمايش آن‌ها حدود 50 تن عوامل داشته است؟ چه‌گونه ممكن است با اين بودجه‌هاي اندك و گاه نداده‌ي مركز؟ شايد پذيرش 450 هنرمند كه توانسته‌اند 125 اثر نمايشي را در اصفهان توليد كنند، كمي باورپذيرتر باشد.

مساله‌ي ديگر آن است كه ميانگين تعداد اجراهاي استان اردبيل براي هر نمايش حدود 6/2 است؛ يعني هر نمايش به‌طور متوسط كم‌تر از 3 اجرا داشته است. يا در استان اصفهان هر نمايش به طور ميانگين حدود 6/4 اجرا داشته است. كسي نپرسيد چرا نمايش كه هنر كمابيش گراني‌ست و زمان زيادي براي توليد و اجرايش هزينه مي‌شود، بايد در استاني كم‌تر از 3 اجرا و در استاني ديگر كم‌تر از 5 اجرا داشته باشد؟ حقيقت دارد كه نمايش‌هاي جشن‌واره‌اي با يكي‌ـ‌دو اجرا نيز در اين آمار به شمار آمده‌اند؛ نمايش‌هايي كه كمابيش هيچ‌يك جز مبلغ ناچيزي با عنوان تعريف‌نشده‌ي «كمك‌هزينه»، دريافتي ديگري نداشته‌اند و بسياري از آن‌ها توسط برگزاركنندگان تحقير شده و حتا «نمايش» به حساب نيامده‌اند. و جالب است كه به هنگام گرفتن بودجه (به قول وزير پيشين ارشاد) در حد عددي، ارزش نمايش مي‌يابند تا كابينه‌ي مركز از اعتبار نيفتد.

شگفت آن كه در اين گزارش، ميانگين تعداد تماشاگران در هر اجراي اردبيل 6/251 است در حالي كه ميانگين تماشاگران استان اصفهان در هر اجرا 2/191 بوده است. به عبارت ديگر، جايي چون اردبيل ـ‌كه سابقه‌ي چنداني در تئاتر ندارد و مردمش بيش‌تر از اهالي اصفهان به زندگي و كار سخت نياكان ادامه مي‌دهند‌ـ بيش از اصفهان ـ‌كه از نخستين شهر‌هاي ايران در اجرا و گسترش نمايش بوده و ساكنانش، زمان و درآمد مناسبي براي بهره‌مندي از هنر كمابيش گراني چون تئاتر دارندـ‌ توانسته از تئاتر استقبال كند. و اگر اين گزارش را درست بدانيم، پيروزي بزرگي براي وزارت ارشاد است كه استاني چون اردبيل را به پاي‌گاه نوين فرهنگي بدل نموده؛ و البته پاي‌تخت فرهنگي ديرينه‌اي مانند اصفهان را از روي‌كرد گذشته‌اش باز داشته و از علاقه‌ي فرهنگي اهالي آن كاسته است.

3- ميانگين اجراهاي نمايش در برخي استان‌ها كه از نتايج داده‌هاي اين گزارش به دست آمده، چنين است؛ اردبيل 6/2، بوشهر 3/2، خراسان شمالي 5/2، خراسان جنوبي 8/1، سيستان و بلوچستان 5/1، كرمانشاه 8/2، لرستان 3/2 و همدان 4/1. يعني بنا بر همين گزارش، ميانگين اجراي 8 استان، كم‌تر از 6/2 بوده است. از آن‌جا كه هر نمايش براي هستي خويش، نيازمند كمينه يك اجراست، احتمالا نمايش‌هاي ديگر در استاني مانند سيستان و خراسان جنوبي تنها 2 اجرا داشته‌اند. به سخن ديگر در اين 8 استان، چيزي به نام اجراي عمومي ـ‌با تعريفي كه مركز از تعداد و چه‌گونگي اجراي عمومي دارد‌ـ در سال 1388 ديده نشده است. با اين همه در آمار گسترش تئاتر در شهرستان‌ها، جاي آن‌ها محفوظ مانده است.

4- از آن‌جا كه ريزه‌نگاري، ويژگي مهم آمار است، بد نيست براي نمونه آمار يك استان را با دقتي بيش‌تر بررسي كنيم. براي آن‌ كه توهم سياه‌نمايي از اين نوشته در ذهن دوستان مركز (اداره كل) هنرهاي نمايشي گسترش نيابد و تنها به استان‌هاي دور از مركز و كمابيش محروم در اين نوشته توجه نشود، اين نمونه را نزديك‌ترين استان به پاي‌تخت انتخاب كرده‌ام؛ استان قم. همين‌جا از دوستان هنرمند اين شهر كه داده‌هاي دقيق و مطمئني در اختيارم نهادند، تشكر مي‌كنم.

گزارش مركز بر آن است كه «در استان قم نيز 49 نمايش طي 176 اجرا روي صحنه رفت و 23650 نفر به تماشاي آن نشستند». ولي آگاهي هنرمندان استان قم، ديگر است؛ «شام آخر (سليماني)، شب گم‌شده (شاه‌مردي)، مرثيه‌اي به قافيه‌ي انتظار (مشايخي)، باد كه مي‌نويسد (ابوذر)، يالثارات (محمدزاده)، آخ اگه بارون بزنه (زارعي) و قرباني (فرحناك) تنها نمايش‌هايي‌ست كه در اين استان اجراي عمومي ـ‌هر يك 10 اجرا‌ـ داشته‌اند». پس بر اساس گزارش هنرمندان، 7 نمايش در استان اجراي عمومي شده‌اند. همچنين سه جشن‌واره‌ي خياباني (6 نمايش)، بسيج (4 نمايش) و هنرجويان انجمن نمايش (6 نمايش) در سال 1388 در اين استان برگزار شده. با نمايش‌هاي اين جشن‌واره‌ها ـ‌كه هر يك 2 اجرا و در جشن‌واره‌اي مانند بسيج، تنها 1 اجرا داشته‌اند‌ـ تعداد همه‌ي نمايش‌هاي سال 1388 استان قم، 23 نمايش مي‌شود. روشن نيست كه 26 نمايش ديگري كه در آمار، بِدان افزوده شده از كجا آمده‌اند! آيا آمار نمايش‌هاي دانش‌آموزي (آموزش و پرورش) با آن پيوسته است؟ بعيد است در اين دوره، دانش‌آموزان و مربيان هم چندان رغبتي به كارهاي نمايشي داشته باشند؛ آن هم با توليدي بيش از هنرمندان استان.

همچنين هنرمندان بر آن‌اند كه در دو سال گذشته، جشن‌واره‌ي استاني فجر در اين استان برگزار نشده و نيز آن كه در 6 ماهه‌ي نخست 1388، كمابيش هيچ نمايشي در استان قم به صحنه نرفته است. پس اين آمار 49 نمايش براي فعاليت 6 ماهه‌ي تئاتر قم است.

از سوي ديگر از رويارويي آمار اين گزارش با آمارهاي ديگري مانند تئاتر شهر، نتايج ديگري به دست مي‌آيد؛ به روايت ايسنا (24/12/88) تعداد همه‌ي نمايش‌هايي كه در سال 88 در مجموعه‌ي پنج‌‌تالاري تئاتر شهر به صحنه رفته، 50 نمايش (با شمارش 8 نمايش رپرتوار گروه ليو) بوده است. شايد هم‌آهنگي 50 نمايش در تئاتر شهر تهران (به گفته‌ي دوستان مركز، كعبه‌ي تئاتر ايران) و 49 نمايش در تالارهاي خاموش كتاب‌خانه‌هاي قم، نشان از عدالت فرهنگي مركز هنرهاي نمايشي داشته باشد.

ديگر آن كه مردم قم ـ‌‌بر اساس گزارش مركزـ‌ بيش از اهالي تهران به تماشاي تئاتر گرايش داشته‌اند زيرا 23650 تماشاگر در 176 اجراي اين استان، شاهد اجراي نمايش‌ها بوده‌اند. ميانگين اين آمار، حدود 3/134 تماشاگر براي هر اجرا بوده است در حالي كه نمايش كشتي شيطان (آتيلا پسياني) در تالار چهارسوي تئاتر شهر 3000 تماشاگر داشته كه در صورت داشتن 30 اجرا، ميانگين 100 تماشاگر در هر اجرا داشته است. پس زنده باد تئاتر قم كه از حرفه‌اي‌ترين تئاتري مركز هم برگذشته است! بر اين يافته‌ها، نكته‌ي ديگري نيز بايد افزود؛ در تئاتر قم، بليت (ابزار شمارش تماشاگران) چندان رسمي نيست و معمولا گروه‌ها با دعوت‌نامه‌هايي از خويشان و آشنايان، خواهش مي‌كنند تا نمايش آن‌ها را ببينند. تالارها نيز به هنگام اجراهاي نمايش، بسيار خلوت است. پس اين 134.3 تماشاگر از كجا و چه‌گونه توليد شده‌اند؟

از آن‌جا كه انسان‌ها ممكن است دچار فراموشي شوند، عجيب نيست كه به هنرمندان تئاتر قم هم در آينده، راه فراموشي نشان داده شود. ولي براي يادآوري اين دوستان، ياد نامه‌اي خالي از لطف نيست؛ در نامه‌ي سرگشاده‌ي گروهي از هنرمندان قم (ايسنا/ 28/9/88) اهالي تئاتر از ركود هنري، خانه‌نشيني خود و كارشكني مسؤولان گله داشتند و از وزير ارشاد خواسته بودند تا دگرگوني مناسبي در فرهنگ و هنر استان به وجود آورد. نگارش اين نامه ـ‌كه با آگاهي مديركل مركز هنرهاي نمايشي انجام شده بود‌ـ اشتباه بود اگر به گزارش مركز، تعداد نمايش‌هايي كه در نيم‌سال استان قم اجرا شده به اجراهاي يك‌ساله‌ي تئاتر شهر پهلو مي‌زد.

از موارد شگفت‌انگيز ديگر در اين گزارش، همانندي تعداد نمايش‌ها، اجراها و البته تماشاگران استان قم با 3 شهر (يك شهر و دو روستاي شهر شده) و استان كردستان با 17 شهر است.

5- در پايان گزارش آمده «همچنين 7147 نفر در 9407 ساعت كلاس‌هاي آموزشي اين استان‌ها شركت كردند». پرسش اين است كه چرا اين همه هنرجو نتوانسته‌اند تا پايان سال، مرتكب اثري شايسته شوند يا لااقل به تعداد آثار نمايشي بيفزايند؟ چرا در پنج سال گذشته، كمابيش هيچ استعداد تازه‌اي به تئاتر ما راه نيافته است؟ اگر آن‌ها را هنرجو بدانيم و انتظاري از ايشان نداشته باشيم، انتظار آثاري كم‌غلط و استادانه از اساتيدشان چندان نادرست نيست. پس چرا كيفيت نمايش‌هاي سال 88 با اين آمارها هم‌آهنگ نيست؟ اين آمار را بايد افزود به تعداد بسيار دانش‌جويان رشته‌ي نمايش كه در دانشگاه‌ها فعال‌اند. راستي چرا با اين همه نيروي افزوده، تئاتر ما هر سال كاستي مي‌گيرد؟ شايد بد نباشد كه كار اصلي دوستان مركز در سال جديد، بررسي و تحليل همين آمارها و پاسخ به پرسش‌هايي از اين دست باشد.

از رويارويي ديگر عددهاي اين گزارش، همچنان مي‌توان به نتايجي جذاب دست يافت.

بگذريم. ويژگي اصلي كارنامه‌ها و آمارها، راستي، درستي و صداقت است. كارنامه نوشته‌اي‌ست كه بايد «كارهاي كرده» در آن آورده شود؛ نه كارهاي ناكرده. همچنين كارنامه و آمار با واقعيت‌ها رابطه دارد و نه با رؤياها يا واقع‌نمايي‌ها. اين البته نقيضه‌‌اي‌ست در جهان نوين؛ آمار كه مي‌تواند با پي‌آيندي تحليلي، راهي به دانش و درك پديده‌ها بگشايد، فريبي مي‌شود براي گريز از انديشه. هنرمندان با كار هنري، رابطه‌ي بهتري دارند تا آمار و اعداد. و تئاتر، هميشه و در همه‌جا با دقت سروكار دارد؛ و نه توهم دقت. بايد از مركز هنرهاي نمايشي خواست اين آمارها را براي مديران بالادستي خويش بفرستد و با هنرمندان به زبان ديگري سخن گويد؛ به زبان ايمان.

بيش از 25 سده پيش‌تر، كوروش هخامنشي در پايان كارنامه‌اش نوشت؛ «خداوند کشور را از دشمن خشک‌سالی و دروغ حفظ كند». و من اينك در پايان اين نوشته و در روزهاي آغازين سال، آرزو مي‌كنم و اميدوارم اين سال براي اهالي تئاتر در مسير دروغ نباشد.

No comments:

Post a Comment